زندگی نامه امام رضا(ع)
آمدن باران به دعاي امام رضا عليه السلام
در سالي كه امام رضا (ع) به خراسان امدند، سرزمين خراسان دچار كم ابي شد و مزارع در معرض خشك شدن و از بين رفتن قرار گرفت.
كسانيكه از انتصاب امام به ولايتعهدي ناراضي بودند، بين مردم شايع كردند كه از قدم او چنين خشكسالي واقع شده است. چون اين خبر به اطلاع مامون رسيد ظاهرا بر وي گران امد. لذا به حضرت عرض كرد كه مردم از نيامدن باران نگرانند از خداوند بخواهيد باران رحمت خود نازل كند امام به خواسته مامون جواب مثبت دادند مامون پرسيد چه وقت اين كار را انجام ميدهيد؟ موقع سوال مامون روز جمعه بود. امام (ع) فرمود روز دوشنبه اينده براي دعا به صحرا خواهم رفت. اين خبر در بين مردم شايع شد. صبح روز دوشنبه حضرت با مردم به صحرا رفتند، حضرت بر فراز منبري قرار گرفتند، پس از حمد و ثناي الهي فرمود: پروردگار من، حق ما اهل بيت را بزرگ قرار دادي مردم به ما متوسل شدند درخواست دارم حاجتشان را براورده و باران رحمت خود را نازل نما.
دعاي حضرت مستجاب شد و همانطور كه از خداوند متعال درخواست جستن كرد و مردم قصد پراكنده شدن داشتند. حضرت فرمود ارام گيريد و در مكان خود باشيد اين ابر براي شما نيست و مامور فلان شهر مي باشد ابري ديگر در اسمان ظاهر شد. فرمود: خدا را شكر گذار باشيد و به سوي منزل خود برويد.
چون مردم به خانه هاي خود رسيدند باران شروع به باريدن نمود. به طوريكه تمام مزارع و باغات سيراب و گودالها پر اب شد. مردم و دوستان حضرت از اين رحمت الهي كه اثر دعاي حضرت بود شادمان شدند.
اين داستان بر مخالفين و دشمنان امام دشوار و گران امد. حسدبرندگان بر ان بزرگوار نزد مامون رفتند و يكي از انان حميد بن مهران به مامون گفت: تو خود زمینه ای فراهم آوردی که خلافت از خاندان بنی عباس به خاندان علی انتقال یابد بر اثر بارانی که در هنگام دعای او نازل شد مردم بیش از پیش شیفته علی بن موسی رضا شده اند. این مرد با سحر و جادوئی که دارد امر خلافت را از اولاد عباس بیرون خواهد برد. آیا کسی چنین ستمی را به خود و بر مملکتی که بر آن حکومت می کند روا داشته؟
مامون گفت: این شخص (امام) در خفا مردم را به سوی خود دعوت می نمود. من او را ولیعهد خود نمودم تا اینکه مردم را به سوی ما بخواند و به حکومت و خلافت ما نیز اعتراف کند او را خواستیم فریب دهیم. اما این باعث رفعت و بلندی او شد ما درباره او کاری را نباید انجام بدهیم دادیم، خطاهایی بزرگ مرتکب شدیم اکنون جایز نیست در کار وی سستی نماییم و باید اندک اندک از شان او بکاهیم باید تدبیری بیندیشیم که گرفتاری ما را به کلی بر طرف نماید و بلا او را از بیخ و بن براندازد.
از این روایت به خوبی نیت شوم مامون روشن میشود که مقصود مامون از ولایتعهدی به حضرت رضا (ع) تحکیم موقعیت خود و تضعیف امام بوده است که نه تنها نتوانست به اهداف خود برسد بلکه گامی موثر در تحکیم تشیع شد.
شاید از همین جلسه بود که مامون تصمیم گرفت حضرت را به شهادت برساند.
مناظرات علمی امام رضا (ع)
ابن بابويه از حسن بن محمد بن نوفلي روايت كرده است، پس از انكه حضرت رضا ع وارد مرو شد مامون به فضل بن سهل دستور داد كه دانشمندان اديان ديگر را در مرو جمع كند تا با حضرت به مناظره بنشيند و مامون نيز در جلسات مناظره حضور مي يافت مامون دانشمندان نصراني، زرتشتي و غيره را دعوت كرده بود. مامون در جلسه بزرگ مناظره اي كه ترتيب داده بود خطاب به دانشمندان گفت منظور از احضار و اجتماع شما طرح يك سلسله مبحاث علمي و ديني است كه در حضور وليعهد و پسر عمويم علي بن موسي كه اخيرا از حجاز به مرو امده اند صورت گيرد چون مباحثه و مناظره اغاز شد، دانشمندان مباحث خود را بيان كردند. حضرت تمام پرسش ها را با استدلال پاسخ دادند و همگان مجذوب و شيفته حضرت شدند، تا جايي كه او را عالم ال محمد ناميدند كه يكي از القاب مشهور امام رضا (ع) گرديد
امام (ع) در مدت اقامت خود، در مرو علاوه بر جلسات مناظره گفتگوهاي ديگري با مامون و دانشمندان اديان داشتند كه نمونه اي از فرهنگ و معارف تشيع است كه مشروح انها در كتب اخبار و تواريخ امده است كه نمونه اي از ان در اينجا اورده مي شود.
روزي مامون از امام چنين سوال كرد:
اي ابولحسن، من پيش خود انديشه اي دارم كه سرانجام به درست بودن ان پي برده ام. ان اينكه ما و شما در خويشاوندي با پيامبر (ص) يكسان هستيم و بنابراين، اختلاف شيعيان ما همه ناشي از تعصب است؟
امام فرمود:
اين سخن تو پاسخي دارد كه اگر بخواهي ميگويم وگرنه سكوت برميگزينم.
مامون اصرار كرد نه حتما نظر خود را بيان فرماييد كه تو در اين باره چگونه انديشي؟
امام از او پرسيد:
بگو ببينم اگر هم اكنون خداوند پيامبرش محمد را بر ظاهر گرداند و او به خواستگاري دختر تو بيايد، ايا موافقت مي كني؟
مامون پاسخ داد:
سبحان الله، چرا موفقت نكنم مگر كسي از رسول خدا روي مي گرداند؟
انگاه بيدرنگ امام افزود:
بسيار خوب، حالا بگو ببينم ايا رسول خدا مي تواند از دختر من خواستگاري كند؟
مامون در دريايي از سكوت فرو رفت و سپس بي اختيار چنين اعتراف كرد:
اري به خدا سوگند كه شما در خويشاوندي به مراتب به او نزديك تريد تا ما.
سخن يكي از كارگزاران مامون
ابراهيم عباس دبير و كارگزار عباسيان و مامون شخصيت امام رضا (ع) را چنين توصيف مي كند.
«هر گز نديدم ابوالحسن در سخن با كسي درشتي كند و نديدم كه سخن كسي را تا خود گويند از كلام باز نايستد قطع كند و هرگز نيازمندي را از اداي حاجتي كه رفع ان در توانش بود محروم سازد و هيچگاه در بربر همنشين پايش را دراز نكرد و از روي ادب حتي تكيه هم نمي داد. هر كسي از كاركنان و خدمتگزارانش هرگز از او ناسزا نمي شنيد هرگز نديدم اب دهان افكند و هيچگان نديدم كه خنده خود را به قهقه بر اورد. بلكه خنده او فقط تبسم بود حتي دربان و ستوربان را بر سفره خويش مي نشاند.
اندكي از شب مي خفت و بيشتر شبها را از اغاز تا صبحگاهان بيدار مي ماند و بسيار روزه مي داشت و هرگز روزه سه روز به هر ماه را فرو نمي گذاشت. بسيار نيكوكار بود و در نهان صدقه مي داد و بيشتر شبهاي تيره به اين كار مي پرداخت. پس هر كس ادعا كند كه چون اوي در فضل ديده است گفته اش را به راست نشماريد.»
شهادت حضرت رضا عليه السلام
مامون قصد داشت فريبكارانه از ولايتعهدي حضرت رضا ع سوء استفاده نمايد تا پايه هاي خلافت متزلزل خود را مستحكم كند و در نقشه خود موفق شود. كوششهاي او بي نتيجه ماند و بشكست او منتهي گرديد. از طرفي هم مامون از اوضاع اشفته بغداد و شورش عباسيان و بيعت كردن مردم با عمويش ابراهيم بن المهدي وضع خلافت خود را در خطر ديد براي رهايي از اين بن بست دست به توطئه هاي چندي زد. مامون قبل از حركت از مرو به طرف بغداد تصميم گرفت اول فضل بن سهل را كه مورد علاقه و توجه مردم خراسان بود از بين ببرد و بعد حضرت رضا (ع) را به شهادت برساند. براي اين منظور در بين راه در دو نقطه سرخس و توس توقف كرد. طبقه نقشه اي كه قبلا طرح كرده بود چند روز در سرخس درنگ و استراحت نمود و ماموريتي كه براي كشتن فضل بن سهل قبلا تعيين شده بودند در روز موعد به محل اقامت او رفتند در حمام سرخس بر سرش ريختند او را كشتند و خود را از طرف فضل بن سهل كه وزير مدبر و كار ازموده بود راحت نمود و براي رفع اتهام از خود، كشندگان را مجازات و سپس به قتل رسانيد.
مامون براي تبرئه و پاك جلوه دادن خود از قتل فضل بن سهل قاتلين را كه چهار نفر بودند به اسامي: غالب بن اسود مسعودي، قسطنطنين رومي، فرج ديلمي و موفق صقلي بودند. مامون دستور تعقيب و دستگيري انها را صادر نمود وقتيكه مامون از انها براي تظاهر از كشندگان فضل بن سهل پرسيد كه به چه علت دست به اين كار زديد؟ انان گفتند كه اي خليفه از خدا بترس اين كار به فرمان تو از ما صادر شد. اگر امر تو نبود چه كسي را چنين جراتي بود كه به اين كار خطير دست بزند، مامون گفت: مي دانستم كه شما در جواب من اينگونه بهانه خواهيد اورد. انگاه دستور داد و ان چهار تن را سر بريدند.
مامون فريبكارانه به ظاهر در مرگ فضل سخت بي تابي نشان ميداد.
در پايان علي بن سعيد پسر خاله فضل بن سهل را كشت و سرش را براي حسن بن سهل به عراق فرستاد و نوشت چون نقشه كشتن فضل را علي بن ابي سعيد كشيده بود به منظور انتقام او را به قتل رساندم و سرش را نزد تو فرستادم و نيز حكومت خراسان را به او تفويض كرد. تا كسي سوء ظن از بابت كشتن فضل بن سهل به مامون نبرند. مامون پس از قتل فضل بن سهل، با حضرت رضا (ع) از سرخس رهسپار توس شد.
امام رضا عليه السلام در توس
مامون بعد از قتل فضل بن سهل تغيير سياست داد و براي جلب نظر عباسيان به سوي خود كه با ولايتعهدي حضرت رضا (ع) بر اشفته و با ابراهيم بن المهدي بيعت كرده بودند مامون در صدد بود كه قبل از ورود به بغداد به طور محرمانه امام را به شهادت برساند.
مامون براي اجراي نقشه خود منطقه توس را انتخاب كرد. قبلا نيز امام در ابتداي ورود به خراسان در مسير مرو در توس توقف كرده بودند. در همين توس يا مرو دعبل خزاعي شاعر مشهور حضور امام رسيد و حضرت توس را براي او توصيف فرمودند.
مورخين روايت مي كنند هنگامي كه دعبل خزاعي كه شاعر اهل بيت مشهور شده است با قصيده اي حدود هشتاد بيت به حضور حضرت رضا (ع) رسيد و به امام عرض داشت كه من با خود عهد بسته ام كه پيش از شما بر كسي اين اشعار را نخوانم امام فرمود اي دعبل شعر خود را بخوان.
دعبل اشعار خود را در حضور امام قرائت كرد. خلاصه اين قصيده چنين است: وقايعي كه از زمان رحلت پيامبر اتفاق افتاده است به نظم در مي ايد.
جريان سقيفه برخورد مسلمانان با خلافت، شهادت مظلومانه امام حسين (ع) و ديگر ائمه تا امام موسي الكاظم و ويژگيهايي كه خداوند به اهل بيت ارزاني داشته است در اين قصيده امده است. وقتي دعبل به اين بيت رسيد امام متاثر گرديد.
مي بينم كه حق انها و غنيمت انها ميان ديگران بخش شده امت.
شاعر بزرگ دعبل چون به اين ابيات رسيد امام سخت متاثر شد و مي گريست.
قبرهايي در كوفه و ديگري در مدينه و يكي ديگر در مكه كه درود من بر انها باد و قبري در بغداد متعلق به نفس زكيه اي است و خداوند در اسمان هفتمش جاي داده است.
چون دعبل به اين ابيات رسيد امام فرمود ايا مي خواهي دو بيت بر اشعارت اظافه كنم كه قصيده ات كامل شود؟ دعبل گفت: اري اي پسر رسول خدا امام فرمود: و قبري در توس است كه چه مصيبتي بر صاحبش رفت كه دل و جگر را به درد مي اورد. دعبل با تعجب به امام رضا (ع) گفت: من قبري در توس نمي شناسم اين قبر از ان كيست؟ امام فرمود: ان قبر من است و هيچ سال و روزي نمي گذرد جز اينكه شيعيان من در اين سرزمين غربت به زيارتم مي ايند.
نقل كرده اند چون دعبل شعر خود را به نام توس به پايان برد امام كيسه اي كه در ان صد دينار بود شاعر صله دادند، امام همچنين پيراهن خود را به او هديه كردند و از دعبل خواستند ان را هميشه همراه خود داشته باشد.
دعبل محضر امام را ترك كرد و عازم سفر شد. در راه همراه كاروان دزدان سر راهشان قرار گرفتند و اهل كاروان را غارت كردند. چون براي تقسيم غنايم گرد هم جمع شدند يكي از ايشان شعري از اشعار دعبل را مي خواند.
دعبل چون شنيد به او گفت اين بيت شعر را كه خواندي از ان كيست؟
گفت متعلق به مردي از خزانه است كه دعبل بن علي نام دارد. گفت: من دعبل هستم و اين پيراهن امام است كه به من هديه فرموده اند. دزدان تمام انچه را از او و اهل كاروان همراه گرفته بودند به ايشان برگردانند.
امام رضا (ع) در دهكده سناباد به شهادت مي رسد
امام رضا (ع) در روز اخر ماه صفر سال 203 ه ق در سرزمين توس به شهادت رسيد. عمر ان حضرت در هنگام شهادت 54 سال و 3 ماه و 19 روز بود. پس از شهادت ان حضرت در كاخ حميدبن قطحبه مدفون شدند و بارگاهش زيارتگاه شيعيان و عاشقان اهل بيت (ع) شد.
انچه از جلوه های عبودیت و بندگی آن حضرت در اینه اخبار و نقلهای تاریخی به یاد مانده، در بیان فهرست گونه زیر میتوان شاهد آن بود:
_شبها، کم میخوابید و بیشتر شب عبادت میکرد.
_بسیاری از روزها را روزه داشت و بویژه روزهای اول، نیمه و آخر هر ماه را روزه می گرفت و می فرمود:«ذلک صوم الدهر»، اگر کسی این چند روز را روزه گیرد، به شخصی ماند که تمام عمر، روزه بوده است.
_سجده هایش بسیار طولانی بود، به گونه ای که اگر پس از نماز صبح در برابر حضرت حق، به خاک می افتاد، تا دمیدن آفتاب صبحگاهی، برگرفته از قران بود.
_هنگامی که در بستر خواب قرار میگرفت، به یاد خدا و تلاوت قران مشغول می شد.
_در تلاوت آیات نورانی قرآن، اگر به ایه ای می رسید که در آن سخن از دوزخ و کیفر الهی بود، سخت می گریست و از آن به خدا پناهنده میشد.
-به نماز در اول وقت اهتمام داشت، روزهایی نیز که روزه داشتند، هنگام افطار، نخست نماز می خواندند.
_نوافل، به ویژه نماز شب را حتی در سفر رها نمیکرد و چون ثلث آخر شب فرا میرسید، از بستر برمیخاست، در حالی که ذکر بر لب داشت. به محل وضو رفته، مسواک می کرد، وضو می گرفت، به نماز می ایستاد و هر شب، علاوه بر نافله شب، نماز جعفر طیار را نیز می خواند. تا هنگام نماز صبح و پس از انجام فریضه صبح، به تعقیبات ادامه داده، با طلوع خورشید، سجده شکر می کرد و این مرحله عبادی را به انجام می رسانید.
_همواره ذکر خدا را بر زبان داشت.
_از خدا سخت می ترسید.
_در غیر از نماز نیز به مناجات با خدا، انس داشت.
_بسیاری وقتها، به خواندن نماز اشتغال داشت.
_رجاء بن ابی ضحاک، مامور شد تا حضرت را از مدینه به مرو، همراهی کند، خلیفه به وی دستور داد، در تمام شبانه روز و در طول سفر، ملازم و همراه امام باشد. او در پایان سفر چنین گفت:«به خدا سوگند، کسی را نیافتم که از او پرهیزکارتر باشد و بیش از آن گرامی به یاد خدا و در خوف خدا به سر برد.»
حضور امام رضا(ع) در میدان عبادت، حضوری انزواطلبانه نبود و عبادت و بندگی به درگاه خدا وسیله رها کردن مسولیتهای اجتماعی و پرداختن به واقعیتهای زندگی قرار نداده بود، بلکه آن گرامی در اوج زهد و تقوا، شخصیتی سازنده و حاضر در میدانهای علمی و اجتماعی بود.
ادامه در صفحه قبل